(Image: https://mahanmcc.com/wp-content/uploads/2023/12/Types-of-management-consulting-services.webp)1 در مسیر درست هم که باشید، اگر در جا بزنید، زیر گرفته میشوید! در گذشته نهچندان دور این وظیفه تنها بر عهده واحد برنامهریزی استراتژیک سازمانها یا مدیریت بالادستیِ شرکتها بود؛ اما در گذر زمان متفکران مدیریت به این نتیجه رسیدهاند که هیچ واحدی مانند واحد بازاریابیِ سازمان به اطلاعات، مشتریان، رقبا، روندهای محیطی و مانند اینها دسترسیِ کاملی ندارد؛ همانطور که پروفسور آکر بیان میکند، واحد بازاریابی محرک اولیه تحلیل استراتژیک است. بهعنوان مثال فقط کافی است نگاهی به تغییرات اجتماعی و سیاسی در چند سال اخیر در سطح داخلی و خارجی و تأثیر آنها بر شرکت و کسبوکار دیگران و خودتان بیندازید؛ مسائلی از قبیل نوسان قیمت نفت و انرژی، مناسبات جدید سیاسی و اقتصادی، جنگها و نزاعهای منطقهای، فناوریهای جدید مبتنی بر وب، تکامل و تحول شبکههای اجتماعی، رفتارها و علاقهمندیهای نسل جوا و ظهور منابع و سرمایه انسانی کسبوکارهای جدید. قطعاً سازمانها و شرکتهایی در این محیط کسبوکار باقی میمانند و رشد خواهند کرد که آمادگی، شناخت، تحلیل و پاسخگوییِ در خورد به این تغییرات را داشته باشند. در زمانهای به سر میبریم که به علت سرعت زیاد تغییرات بازارها بیثبات و پیشبینی این تغییرات و روندها بسیار سخت شده است. کشف بهموقع فرصتها، تهدیدها و مسائل راهبُردی بسیار تعیینکننده است. در سازمانهای غیرخصوصی-که در تمام جوامع پیچیدگیهای خاص خودشان را دارند و مقایسه عملکرد و رفتار آنها با بخش خصوصی اصلا صحیح نیست- مفهوم بازار هنوز نسبت به فضای شرکتها و کسبوکارهای خصوصی از تکامل کمتری برخوردار است و خیلی با مفهوم پیچیده و متغیری روبرو نیستیم. در واقع واحد بازاریابی خوراک و ورودی اولیه را برای مباحث مربوط به تحلیل و برنامهریزی استراتژیک فراهم میکند و نقش کلیدی در تصمیمگیریها دارد. خوشبختانه چند سالی است که سازمانهای ایرانی نیز نگاهشان به واحد بازاریابی از نگاه صرف به واحد اجرای عملیات فروش و توزیع و ترفیع فراتر رفته است. امروز بیش از هر زمان دیگری به تحلیلهای درست نیازمندیم. اما، در مجموعههایی که برای تابآوری و توسعه خود نیاز به تلاش مداوم دارند، بازار مفهوم رازآلودی است که هر دم، مختصات متفاوتی از قبل را بروز میدهد و مدیران باید بتوانند برای بقای خود تدبیر و ارزش مدیریتیِ جدیدی را خلق کنند. هسته اصلی ویراست اخیرِ کتاب، توسعه کسبوکار، برند و استراتژیهای بازاریابیای است که به مزیت رقابتی بادوام منجر میشوند؛ کاری که با گذشت زمان دشوار و دشوارتر شده است. در نتیجه شرکتها باید بتوانند استراتژیها را با شرایط مطابقت دهند تا مرتبط بمانند. شاید بد نباشد که مجدد تکرار کنیم با خودمان که: منابع و سرمایه انسانی «در بین واحدهای مختلف سازمان هیچ واحدی مانند واحد بازاریابی به اطلاعات، مشتریان، رقبا، روندهای محیطی دسترسی ندارد. در چنین شرایطی توجه مشتری به کدام پیشنهادها جلب میشود و درنهایت کدام را انتخاب خواهد کرد؟ سازمانهایی در این محیط رقابتی و در حال تغییر، باقی میمانند و رشد خواهند کرد که آمادگی شناخت، تحلیل و پاسخگویی به این تغییرات را داشته باشند؛ بنابراین کشف بهموقع فرصتها و تهدیدها بسیار مهم است. درواقع، واحد بازاریابی اطلاعات لازم برای برنامهریزی استراتژیک را فراهم میکند و نقش کلیدی در تصمیمگیریها دارد.» شرکتها برای این که از عهدۀ چالشهای بازارهای پویا و پررقابت بربیایند به استراتژیهای مشتریمحور و خلاق نیاز دارند. در بسیاری از بازارها رقبا در زمینۀ منافع کارکردی اساسی به تعادل و برابری رسیدهاند، بنابراین پیشگام بودن در نوآوری و محافظت از آن از هر زمان دیگری مهمتر شده است و تحقق آن مستلزم داشتن سازمان و سیستمی قوی است. امروزه توسعه و پیادهسازی استراتژیها بسیار متفاوتتر از چند دهه پیش و هنگامی است که محیط کسبوکار پایدارتر و سادهتر بود. دیوید آکر مدرک کارشناسی خود را از مدرسه مدیریت اسلون (MIT Sloan School of management) دریافت نموده. زمانه دشوار اما هیجانانگیزی است؛ پر از فرصت و تهدید! از طرفی امروزه محصولات و پیشنهادهای بسیار متنوع با سرعتی باورنکردنی بهآسانی در اختیار مشتریان قرار میگیرد و حق انتخاب مشتری را افزایش میدهد. اکنون تقریباً تمامی بازارها را باید پویا دانست. در نهایت، در سال 2015 به دلیل فعالیتهای فراوان در حوزه بازاریابی، به تالار مشاهیر انجمن بازاریابی آمریکا پیوست. کتاب «مدیریت استراتژیک بازار» دیدگاهی مشتریمحور دارد و معتقد است تمام استراتژیها برای موفق بودن باید ارزش پیشنهادی معناداری برای مشتریان داشته باشند. دیوید آکر، استاد مدیریت و حوزه بازاریابی اهل شهر فارگو ایالات متحده آمریکا بود. او همچنین مدرک کارشناسی ارشد آمار و دکترای مدیریت کسب و کار خود را از دانشگاه استنفورد کسب نموده است، دانشگاهی که هماکنون دختر او یعنی جنیفر آکر، در آنجا به عنوان استاد بازاریابی تدریس مینماید. تلاشی که از ارائه مفاهیم کلیدی زیر پیروی کرده است: 1. او استاد بازنشسته دانشگاه مدرسه کسبوکار هاس(Haas) بود که در بزرگی مدرسه هاس همین بس که طبق رتبهبندی Economist جزء بهترین مدارس کسب و کار دنیا قرار گرفته است. او در کتاب «مدیریت استراتژیک بازار» که توسط انتشارات آریانا قلم با ترجمه خوبِ احمد روستا و سیدرامین هاشمی ترجمه و منتشر شده است؛ در بخش اول به تحلیل استراتژیک بازار و در بخش دوم برای خلق، انطباق و پیادهسازی استراتژی مورد نیاز یک سازمان در بازار پیچیده و پویای روزمره تلاش کرده است. این تحلیلها با نمودار خلاصه جریان مجموعهای از سرفصلها که به آغاز شدن فرایند کمک میکنند و مجموعهای از برگههای برنامهریزی همراه شدهاند. 3. اغلب اوقات مفهوم استراتژی کسبوکار مبهم است و بهخوبی تعریف نمیشود که این مسئله موجب پراکندگی تمرکز و ارتباطات ضعیف میشود. 2. مفاهیم تعهد، فرصتطلبی و انطباقپذیری استراتژیک و اینکه چگونه میتوانند و باید با هم ترکیب شوند. 4. رشد کسبوکار از طریق انرژیبخشی به کسبوکار، اهرم کردن کسبوکارها، خلق کسبوکارهای جدید و جهانی شدن. این مدرسه یکی از قویترین مدارس مدیریت دنیا بوده و جالب است که بدانید، ورود به دوره MBA آن فراتر از حدی که تصور مینمایید، دشوار است. استراتژی بدون ارزش پیشنهادی متقاعدکننده، بازارم موفق نمیشمنابع و سرمایه انسانید باید داراییهای برندی توسعه یابند که از استراتژی کسبوکار پشتیبانی کنند. 6. هر گزینه ریسکها منابع و سرمایه انسانی پاداشهای مربوط به خود را دارد و همگی باید بر روی میز تصمیمگیری قرار داشته باشند. 5. تمامی سازمانها محصولات و بازارهای چندگانه دارند و ایجاد همکاری و ارتباطات به جای رقابت و منفرد بودن ابتکاری است که باید به کار گرفته شود. مواجهه با بازارهای پویا نیازمند استراتژیهای مشتریمحور و خلاقیت است. تعریفی از استراتژی کسبوکار که شامل گستره وسیع محصول – بازار، ارزش پیشنهادی، داراییها و شایستگیها و استراتژیهای حوزۀ کارکردی میشود. این کتاب مسیری را نشان میدهد که طی آن تکانه و رکورد و ضربهپذیریِ گذشته شکسته شود و استراتژیها و پیشنهادهای خلاقانه ایجاد شوند مخاطبان این کتاب مدیرانی هستند که به توسعۀ استراتژی در بازارهای پویا نیاز دارند یا مدیرانی که اخیراً به جایگاه مدیریت عمومی ارتقا یافتهاند یا کسانی که کسبوکارهای کوچک را اداره میکنند و میخواهند فرایندهای توسعه و پیادهسازی استراتژی خود را بهبود دهند. پایههای ارزش پیشنهادی و برندهای قوی. این کتاب بر منظر مشتری و این واقعیت که هر استراتژی باید ارزش پیشنهادیای با معنی برای مشتری داشته باشد، تأکید دارد. مدیران اجرایی ارشد و متخصصان برنامهریزی که میخواهند دیدی کلی بر مسائل و روشهای روز مدیریت استراتژیک بازار داشته باشند. بازار را دست کم نگیرید. تحلیل استراتژیک ساختاریافتهای متشکل از تحلیلهای تفصیلی مشتری، رقیب، بازار، محیط و تحلیل داخلی که به فهم پویاییهای بازار منجر میشود. ایجاد بازاریابی مبتنی بر همافزایی در سازمانهای سیلویی که سیلوهای آن بر اساس محصولات یا کشورها تعریف شدهاند.